محبت به فرزند تا کجا؟


 

نويسنده: حضرت آية الله مظاهري




 
آيه اي هست در قرآن، اين آيه يک معناي ظاهري دارد ،يک معناي تأويلي که تعبير کرده اند، آيه مي فرمايد:
«من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فکمانما قتل الناس جميعا و من احياها فکانما احيا الناس جمعيا». سوره مائده آيه 32.
معناي ظاهري آيه اين است که اگر شخصي را به ناحق بکشد، گناهش به اندازه اي است، مثل اين که جهاني را کشته باشد و اگر کسي در شرف مرگ است و شما او را زنده کنيد، بچه اي در حوض افتاده در حال خفه شدن است او را نجات دهيد، کسي دم مرگ است يا اتومبيل او را به بيمارستان برسانيد از مرگ نجاتش دهيد، قرآن مي فرمايد اگر کسي را زنده کني مثل اين است جهاني را زنده کرده باشي، اين معناي ظاهري آيه است. اما امام صادق (ع) معناي تأويلي براي آيه کرده، مي فرمايد معناي آيه شريفه اين است که اگر کسي را منحرف کني، گناه اين کار به اندازه اي است مانند اين که جهاني را کشته باشي و اگر کسي را در راه بياوري و بتواني او را تربيت کني ثواب آن به اندازه اي است مانند اين که جهاني را زنده کرده باشي.
روي تفسير امام صادق (ع) بحث ما خيلي اهميت پيدا مي کند، براي اين که اين آيه شريفه مي فرمايد: پدر، اگر اولادت را تربيت صحيح بکني، مادر اگر اولادت را تربيت صحيح بکني و بتواني يک بچه سالم تحويل جامعه دهي مثل اين است که جهاني را زنده کرده باشي. آيه شريفه مي فرمايد: پدر اگر بچه ات از عصبانيت تو منحرف شود، عقده اي شود، مادر اگر بچه ات را تربيت نکني، بي تفاوت باشي و بچه تو بي عفت شود، منحرف شود، بدان گناه اين به اندازه اي است، مانند اين که جهاني را کشته باشي. لذا سرسري از بحث نگذريد، اگر به شما مي گويم مواظب باشيد بچه هايتان عقده اي نشوند، سرسري نگذريد، از اين گوش نشنويد از آن يکي بيرون کنيد. يک بحث خطابي نيست که يک مقدار متأثر شويد که بعد هم از مسجد که بيرون رفتيد مثل اينکه اصلا نشنيده باشيد، بحث جدي است. بحث اين است که اگر يک دختر عقده اي شود يک دفعه خداي نکرده برايت خبر مي آورند که دخترت رفت با يک تبسم، با يک نامه، يک دفعه برايت خبر مي آورند، پسرت رفت با يک رفيق بد، معنايش اين است که اگر بچه ات عقده اي شود ديگر مشکل است که سروکار با منبر و محراب پيدا کند، سروکار با جنايت کارها با خيانت کارها دارد.
اما بايد اين را هم مواظب باشيد محبت زيادي آن هم غلط است، يعني بچه را لوس و ننر بار آوردن، ديده ايد بعضي اوقات اين افرادي که مثلاً 4 تا دختر دارد و يک پسر، اين پسر را يک جور بار مي آورد از خود راضي، لوس، ننر و اين بالاخره هم يک آدم رذل و بدي از کار در مي آيد. بايد اين را هم مواظب باشيد، همين طور که اگر محبت به بچه ات نکني عقده اي مي شود، اگر افراط کني، لوس و ننر مي شود، از خود راضي مي شود.
قرآن شريف آيه اي دارد، آيه خيلي با تأکيد مي فرمايد، اگر بچه ات لوس و ننر از کار درآمد، عذاب دنيا دارد،عذاب اخرت دارد، تو هم عذاب دنياو اخرت داري . قرآن مي فرمايد:
«لا تحسبن الذين يفرحون بما اتوا و يحبون ان يحمدوا بما لم يفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب و لهم عذاب اليم». سوره آل عمران، آيه 188.
مي فرمايد گمان نکن آن کسي که کار بد مي کند و خيال مي کند کار خوب کرده. آن کسي که توقع بي جا دارد فضيلتي ندارد و مي خواهد مردم به او احترام کنند، خيال نکن که اين از عذاب دنيا نجات پيدا مي کند، از عذاب آخرت پيدا مي کند نه، در دنيا معذب است در آخرت هم معذب است. اين آيه به ما مي گويد: اگر بچه تو لوس و ننر شد همين طوري که به تو زور مي گويد فردا هم که بزرگ مي شود و مي خواهد به جامعه زور بگويد. اگر بچه ات لوس و ننر شد، از خود راشي شد خواهرش را مي زند، هيچ نمي گويي، وقتي بزرگ مي شود مردم را مي زند، وقتي مردم را زد آدم ظالمي از کار در مي آيد. بچه خواهرش را مي زند، هيچ نمي گويي. خيال مي کند کار خوبي کرده، بچه که لوي و ننر شد ديگر استقلال ندارد.
بقول عوام مردم مي گويند: «بچه بابايي است، بچه ننه اي است. مي گويد مگر بچه ننه هستي که اين جور هستي». يعني ديگر از خود استقلال ندارد، اين وابستگي دارد، وقتي کوچک باشد وابستگي به باباش دارد، وابستگي به مادرش دارد، وقتي بزرگ شود دلش مي خواهد وابسته باشد، يک وقت عالم است، داناست، شخصيت دارد، اما يک عربزده به تمام معنا است، اين از کجا پيدا مي شود، از لوس و ننربودن بچه.
اگر بچه لوس و ننر شد استقلال ندارد، وقتي وارد جامعه مي شود توقع بي جا از مردم دارد، دلش مي خواهد مردم به او احترام کنند، خوب مردم به او احترام نمي کنند، براي اين که مردم به کسي احترام مي کنند که فضيلت داشته باشد، اين فضيلت ندارد، به قول قرآن شريف «يحبون ان يحمدوا بما لم يفعلوا». دلش مي خواهد مردم به او احترام کنند با فرضي که فضيلت هم ندارد، خوب مردم به او احترام نمي کنند. وقتي مردم به او احترام نکردند، آزرده خاطر مي شود، از جامعه طرد مي شود، دل مرده مي شود، ديگر دستش به کار نمي رود، ديگر حال بازار آمدن ندارد.
بعضي ها حال بازار آمدن ندارند، اصلا وقتي که مي آيد در بازار مثل اينکه خجالت زده است. اگر انسان ريشه يابي کند مي بيند که اين از بچگي سر چشمه گرفته، بعضي اوقات اين جوري است که دلش مي خواهد هي امر کند، به او امر کند، به او نهي کند، به او نهي کند، بچه اش را به او بدهد نگه دارد. اين بچه مرا نگه دار، آن آب را بده بخورم، آن نان را بده من بخورم، هي امر و نهي به همه، اين از کجا سرچشمه مي گيرد، از اين که لوس و ننر بار آمده. همين جوري که به پدرش امر مي کند، و پدرش هم حرفش را مي شنود، مي خواهد به جامعه هم اين جور امر و نهي کند، از جامعه منعزل (و طرد) مي شود، و اين آدم لوس و ننر اگر از آدم عقده اي بدتر نباشد، حتما بهتر نيست.
معمولا ديده ايد اين آدم هاي از خود راضي خيلي خطرناک مي شوند، خيلي جنايتکار مي شوند، اين آدم هاي از خود راضي ديگر نمي توانند اگر دختر باشند شوهرداري کنند، نمي توانند بچه داري کنند، نمي توانند خانه داري کنند، اين آدم هاي از خود راضي نمي توانند زن داري کنند، نمي توانند در جامعه تماس بگيرند، نمي توانند گرهي از جامعه بگشايند، هميشه مي خواهند گره گشايشان ديگران باشند، مي شود يک آدم خود خواه، يک آدم خود گرا، نه يک آدم ديگر گرا. خلاصه بحث اين شد که بچه هايتان چه بزرگ، چه جوان، چه نوجوان، چه کودک، مخصوصا کودک مواظب باشيد، عقده اي نشوند، مواظب باشيد لوس و ننر و از خود راضي هم نشوندو به شما بگويم حد متوسطش کاري است بسيار مشکل، يعني خيال نکنيد تربيت اولاد کاري است آسان خيلي مشکل است، اما کاري است واجب از اوجب واجبات، کاري است لازم.
منبع: ماهنامه قرآني نسيم وحي- شماره 26